بیانیه ۵ اقتصاددان مشهور درباره ریشه های اقتصادی اعتراضها
تاریخ انتشار: ۱۵ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۱۴۵۲۰۰
۵ اقتصاددان مطرح کشور در بیانیه ای با اشاره به اعتراضات پس از مرگ زنده یاد مهسا امینی با ریشه یابی اقتصادی این اعتراضات پرداخته اند.
اقتصاددان امضا کننده اعتقاد دارند:
در بیانیهای که در اکو ایران بازتاب یافته آمده است جمعیت امروز ایران بسیار شهریتر، تحصیلکردهتر و در بازه سنی اثربخشی و برخورداری از انرژی اجتماعی بیشتر از گذشته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حکمرانی بر کُلیت جامعه ایرانی با مشخصههای مختصری که از نظر برخورداری قابلتوجه از سطح تحصیلات بیشتر، شهرنشینی بیشتر و بهرهمندی شگفتآور از اطلاعات به دلیل وجود فضای مجازی، بیان شد، مستلزم رعایت قواعدی است که ذیل یک عنوان کلیِ «مراعات بیشتر» و «احترام فزونتر» به خواستهها و تمایلات آنها قرار میگیرد.
تحولات نامطلوب دهه ۱۳۹۰، باعث آن شده است که جمعیت کمدرآمد کشور به رقم هشداردهنده ۲۳ میلیون نفر برسد که این میزان افزایشِ هشداردهنده فقط با کوچکتر شدن جمعیت طبقه متوسط اتفاق افتاده است.
یکی از بدترین جلوههای نابرابری که در اقتصاد کشور رخ داده آن بوده که همه اقشار در شیب نزولی قرار داشتهاند اما قشر کمدرآمد با آهنگی بسیار تندتر به عمق فقر رانده شده است. حال در چنین شرایطی که جامعه روزبهروز فقیرتر میشود، انتشار اطلاعات مربوط به فسادهای مالی در مقیاسهای باورنکردنی، شرایط رفاهی تعدادی از مسوولان، اقامت فرزندان برخی مسوولان در کشورهای خارجی و بهطور مختصر، برخورداری از رانتهای بزرگ در شرایط گستردگی فقر، بهطور طبیعی، جامعه را عصبانی کرده و خشم آنها را آماده اشتعال میکند.
ممکن است تصمیمگیرندگان موفق شوند در {این مرحله} خشم، را سرکوب کنند و به اشتباه تصور کنند که غائله به پایان رسیده اما با خشم فروخفته بخشهای بزرگ و موثر جامعه، اداره کشور جز از طریق تداوم بهکارگیری اجبارهای مختلف ناممکن میشود و این فرآیند، فاصله و قهری دائمی را میان جامعه و حکومت رقم میزند که نتیجه آن فقط تعمیق بیشتر فقر و فساد است.
متن کامل بیانیه ۵ اقتصادداندر پی ضایعه تاسفباری که برای شادروان خانم مهسا امینی حین بازداشت به وقوع پیوست، موجی از اعتراضها در جامعه به راه افتاد که هنوز هم ادامه دارد.
قبل از آن هم در آبان ۹۸ حرکت گسترده دیگری به دنبال افزایش قیمت بنزین به وقوع پیوست و پیش از آن هم در دی ۱۳۹۶ اتفاقات مشابهی رخ داده بود.
بدیهی است چنانچه جامعه در شرایطی قرار داشت که رضایت عمومی در آن برقرار میبود، عرصه بروز نارضایتیهای موردی، محدود به موضوعاتی میشد که توسط نهادهای متعارف سیاسی و مدنی با شیوههای کمهزینه قابلیت حلوفصل داشت.
بنابراین سوال بسیار مهمی که در چنین مواقعی اهمیت بالا پیدا میکند آن است که چرا جامعه در چنین وضعیت ناپایدار و ملتهبی قرار گرفته و به انبار مواد محترقهای تبدیل شده که با جرقههایی مشتعل شده و آتش به سرعت در آن، گسترش پیدا میکند.
به نظر میرسد لازم است تحلیلی علمی و دقیق از چرایی التهاب موجود در جامعه ایرانی ارائه شود تا بتواند تلاشی سازنده و نه مخرب را برای عبور از این شرایط بحرانی نتیجه دهد. تلاشی که توقف بحران در آن، نه با غلبه یکی بر دیگری، بلکه با مسالمت و مرافقت حاصل شود. از این رو در ادامه سعی میکنیم تحلیلی مختصر و پاسخی مبتنی بر آمارهای رسمی کشور برای سوال یادشده ارائه کنیم.
چرا جامعه ما اینچنین ملتهب است؟
برای پاسخ به این سوال، به چند آمار اشاره میکنیم. این آمارها بیانگر آن هستند که طی بیش از چهار دهه گذشته، تحولات عمیقی در جامعه ما به وقوع پیوسته که دو مشاهده حیاتی را پیشروی ما قرار داده است:
۱- مشاهده اول آن است که جامعه ایرانی با چند دهه گذشته خود، تفاوتهایی عمیق پیدا کرده است. بنابراین، شکافی بزرگ میان خصوصیات اجتماعی و فرهنگی حال و گذشته به وضوح قابل مشاهده است.
۲- مشاهده دوم اشاره به موانعی دارد که در مسیر تحولات طبیعی جامعه قرار گرفته است. مشاهده دوم، سیلابی را نشان میدهد که به صورت خروشان حرکت کرده اما ناگاه به بنبست رسیده است. این مسیر مسدود چنانچه باز نشود، تخریبهای بزرگی را نتیجه خواهد داد که ترمیم آن شاید هیچگاه امکانپذیر نباشد. در ادامه به تبیین دقیقتر این دو مشاهده میپردازیم.
رد وقایع اخیر در تحولات جمعیتی
سرشماری سال ۱۳۵۵ نشان میدهد؛ جمعیت کشور در آن سال کمی کمتر از ۳۴ میلیون نفر بوده است که تقریباً نیمی از آن بیسواد، نیمی ساکن روستا بوده و تقریباً ۴۵ درصد به لحاظ سنی، کمتر از ۱۵ سال داشتهاند. تعداد دانشجویان در آن سال تنها در حدود ۱۵۰ هزار نفر بوده که نشان میدهد تقریباً به ازای هر ۲۳۰ نفر یک دانشجو داشتهایم. این در حالی است که براساس نتایج سرشماری سال ۱۳۹۵، از ۸۰ میلیون جمعیت کل کشور، تقریباً ۶۰ میلیون نفر در شهر زندگی میکردهاند و تعداد دانشجویان حدود چهار میلیون نفر (به ازای هر ۲۰ نفر یک نفر دانشجو) بوده است. این به معنی آن است که در ازای حدود ۳/۲ برابر شدن جمعیت، تعداد دانشجویان، حدوداً ۳۰ برابر شده است.
از نظر ترکیب سنی جمعیت هم، در مقایسه با سال ۱۳۵۵ که فقط حدود ۱۵ میلیون نفر در فاصله سنی ۱۵ تا ۵۰ سال بهعنوان جمعیت با انرژی و موثر کشور بودهاند، در سال ۱۳۹۵، حدود ۴۷ میلیون نفر در این فاصله سنی قرار داشتهاند. پس جمعیت امروز کشور، بسیار شهریتر، تحصیلکردهتر و در بازه سنی اثربخشی و برخورداری از انرژی اجتماعی بیشتر از گذشته است. به همه اینها میتوان دسترسی غیرقابل اجتناب به اطلاعات را بهعنوان یک عنصر کلیدی و تحولآفرین اضافه کرد. امروز بدون تردید با وجود نعمت بیبدیل فضای مجازی، آحاد مردم به صورت بهنگام از هرگونه اطلاعی که مایل باشند بهرهمند هستند. برخورداری از سطح تحصیلات بالا و گستردگی زیاد در سطح کشور نیز باعث شده است که سطح آگاهی عموم مردم به طرز شگفتآوری بالا باشد.
ردپای اعتراضهای اخیر در تحولات جامعه زنان
عرصه تحولی بسیار بزرگ دیگر که نیازمند توجه ویژه است، اتفاقات مهمی است که طی ۴۰ سال گذشته برای زنان این سرزمین به وقوع پیوسته است. در سال ۱۳۵۵، حدود ۱۶ میلیون نفر از جمعیت کشور را زنان تشکیل میداده که حدود ۱۱ میلیون نفر از آنان فاقد سواد خواندن و نوشتن بودهاند.
در سال ذکرشده، تنها ۴۸ هزار نفر از دختران کشور، دانشجو بودهاند. طی ۴۰ سال گذشته با توسعه گسترده آموزش عالی برای زنان، تعداد دانشجویان دختر در بعضی از سالها به بیش از ۲/۲ میلیون نفر رسید (بیش از ۴۰ برابر رقم سال ۱۳۵۵) و تعداد زنان دارای تحصیلات عالی، هماینک از مرز هفت میلیون نفر فراتر رفته است. این نشان میدهد که جامعه زنان امروز، دارای توانمندی به مراتب بیشتر نسبت به گذشته است.
این توانمندی بیشتر، خود را در برخورداری از استقلال رای و نظر در مورد سبک زندگی و بروز تنوع بیشتر در خواستهها و مطالبات عمومی و اجتماعی ظاهر میکند. افزایش آگاهی عمومی و بهویژه آگاهی زنان به حقوق فردی و اجتماعیشان سبب شده است که احترام به خواستهها و شیوههای زندگی این گروه مهم از جمعیت کشور ضروری باشد.
بدون نیاز به هرگونه توضیح بیشتر، کاملاً واضح به نظر میرسد که حکمرانی بر کُلیت جامعه ایرانی با مشخصههای مختصری که از نظر برخورداری قابلتوجه از سطح تحصیلات بیشتر، شهرنشینی بیشتر و بهرهمندی شگفتآور از اطلاعات به دلیل وجود فضای مجازی، بیان شد، مستلزم رعایت قواعدی است که ذیل یک عنوان کلیِ «مراعات بیشتر» و «احترام فزونتر» به خواستهها و تمایلات آنها قرار میگیرد.
این ضرورت را در امر حکمرانی، وقتی در مورد زنان مدنظر قرار میدهیم با شدتِ به مراتب زیادتری اهمیت پیدا میکند. وجه دیگر این بیان را اینگونه میتوان مطرح کرد که عدم توجه به تحولات عظیمِ کیفیِ رخداده در جامعه ایرانی، ریسکها و هزینههای سنگینی را متوجه نظام حکمرانی میکند. آنچه این روزها مشاهده میشود را میتوان جلوهای شاید کوچک از این کمتوجهی تلقی کرد.
حال سراغ مشاهده دوم میرویم. ادبیات گسترده علمی موجود نشان میدهد که با افزایش سطح تحصیلات، توسعه شهرنشینی، دسترسی بیشتر به اطلاعات و فراهم شدن بیشتر زیرساختها و بهطور ویژه، با افزایش مشخصههای یادشده برای زنان، تقاضا برای رفاه فزونتر، مشارکت موثرتر سیاسی و شفافیت مالی و سیاسی و در یک کلمه، کیفیت بهتر حکمرانی، افزایش پیدا میکند. تحولات یادشده در مورد جامعه ایرانی همانطور که در ارقام مختصر یادشده مشاهده شد، در غالب موارد، چشمگیر بوده که به نظر میرسد متناسب با آن، چنین تقاضای بالایی را از کیفیت حکمرانی در جامعه ایران شکل داده است. اما متاسفانه، مسیری که طی یک دهه گذشته و بهطور کاملاً ویژه در فاصله سالهای ۱۳۹۶ به بعد در هر سه زمینه یادشده یعنی «رفاه»، «مشارکت سیاسی» و «شفافیت مالی و سیاسی» طی شده، خلاف جهت مورد تقاضا بوده است.
ردپای وقایع اخیر در وضعیت رفاه خانوارهای ایرانی
از نظر رفاهی، سطح رفاه خانوارهای ایرانی بهطور متوسط، طی دهه ۱۳۹۰، حدود ۳۷ درصد کاهش پیدا کرده است و بهطور خاص، ۱۰ درصد کمدرآمد جمعیتی کشور، با حدود ۳۰ درصد کاهش سطح رفاه مواجه بوده است. طبقه متوسط شهری بهعنوان نمادی از تحولخواهی اجتماعی، در سال ۱۳۹۰، بیش از ۶۰ درصد از جمعیت کشور را تشکیل میداده و در مقابل، قشر کمدرآمد، جمعیتی حدود ۱۱ میلیون نفر داشته است.
تحولات نامطلوب دهه ۱۳۹۰، باعث آن شده است که جمعیت کمدرآمد کشور به رقم هشداردهنده ۲۳ میلیون نفر برسد که این میزان افزایشِ هشداردهنده فقط با کوچکتر شدن جمعیت طبقه متوسط اتفاق افتاده است. این تغییر بزرگ که عمدتاً مربوط به سالهای ۱۳۹۶ به بعد است زمینه مساعدی را برای تنشهای اجتماعی به وجود آورده است. لازم به یادآوری است که شیب افزایش قابلتوجه جمعیت کمدرآمد جامعه از سال ۱۳۹۶ به بعد بهطور هشداردهندهای افزایش پیدا کرده است و نکته هشداردهنده و مهم آن است که برای اولین بار، طی چهار سال گذشته، بهطور هماهنگ و تقریباً یکسان، از جمعیت پردرآمد و قشر متوسط کاسته شده و به کمدرآمدها افزوده شده است.
به این ترتیب یکی از بدترین جلوههای نابرابری که در اقتصاد کشور رخ داده آن بوده که همه اقشار در شیب نزولی قرار داشتهاند اما قشر کمدرآمد با آهنگی بسیار تندتر به عمق فقر رانده شده است. حال در چنین شرایطی که جامعه روزبهروز فقیرتر میشود، انتشار اطلاعات مربوط به فسادهای مالی در مقیاسهای باورنکردنی، شرایط رفاهی تعدادی از مسوولان، اقامت فرزندان برخی مسوولان در کشورهای خارجی و بهطور مختصر، برخورداری از رانتهای بزرگ در شرایط گستردگی فقر، بهطور طبیعی، جامعه را عصبانی کرده و خشم آنها را آماده اشتعال میکند.
جامعه زنان نیز که با شیبی شگفتآور به تحصیلات دانشگاهی دست پیدا کرده، وقتی وارد بازار کار شده، با درهای بسته مواجه شده است. بهطوری که نرخ بیکاری زنان جوان تحصیلکرده طی سالهای گذشته، بهندرت از ۵۵ درصد کمتر بوده است. این عدد برای جوانان تحصیلکرده اعم از زن و مرد نیز همواره در حاشیه ۴۰ درصد قرار داشته است.
اوج تعداد جوانان تحصیلکرده دانشگاهی زن و مرد پس از یک دوره ناکامی در دستیابی به اشتغال و توقف کامل اشتغالزایی سالهای نیمه دوم دهه ۱۳۸۰، با پنجرهای از امید در حوالی سالهای ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۵ به خوشبینی رسید و انتظارات مثبت آنها فرصتی استثنایی برای بهبود وضع کشور به وجود آورد. اما بروز تغییرات بزرگ در نیمه دوم دهه گذشته، انتظارات آینده را از یک «فرصت» استثنایی به «تهدیدی» سهمگین تبدیل کرد و بحرانهای بزرگ ارزی و حضیض سرمایهگذاری سالهای اخیر را به وجود آورد. خلاصه آنکه فقر گسترده در کنار رانتهای بزرگ، همراه با کاهش قابل توجهِ مشارکت سیاسی طی سالهای اخیر، اعتماد را بهعنوان مولفه اصلی سرمایه اجتماعی بهشدت تضعیف کرده و بدبینی و ناامیدی را جایگزین انتظارات مثبت گذشته کرده است.
چشمانداز منفی نسبت به آینده از یک طرف خروج سرمایه را جایگزین سرمایهگذاری میکند و از طرف دیگر، به مهاجرت نیروی انسانی بهصورت گسترده دامن میزند. طبیعی است کشوری که سرمایههای انسانی و فیزیکی خود را از دست میدهد و سرمایههای مالی و طبیعی آن هم در حالت بحرانی قرار دارد، براساس همه علائم استاندارد، در وضعیت هشدار قرار میگیرد. امروز درآمد سرانه ما، حتی مستقل از توزیع بسیار نابرابر آن، نهتنها از ترکیه، بلکه در سطحی پایینتر از آذربایجان، ترکمنستان و قرقیزستان قرار گرفته است.
این علائم هشدار را میتوان بهراحتی در محیط پیرامونی مشاهده کرد. امروز وقتی انباشت مشکلاتِ آب، خاک، پیشروی بیابانها، تخریب جنگلها و مراتع، آلودگی گسترده هوا، ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی، مشکلات عمیق نظام بانکی و کسری بودجه بزرگ ساختاری را در کنار چالشهای جدی سیاست خارجی که محدودیتهای مالی و اقتصادی زیادی را برای کشور بهوجود آورده و خود را در رشد اقتصادی پایین و تورم بالا منعکس کرده، مشاهده میکنیم، متحیر میشویم که چگونه نظام حکمرانی، بیمحابا، جبهههای بسیار پرریسک جدیدی مانند ورود به حوزههای فرهنگیِ شخصیِ مردم را بهروی خود میگشاید و خود، داوطلبانه به ابعاد بحرانها میافزاید.
بدون هیچگونه تردیدی، اگر کشور با چالش موجودِ سیاست خارجی و مشکلات عمیقِ ضعف اعتماد به شکل حاد کنونی هم مواجه نبود، بازهم برای غلبه بر مشکلات عظیمِ انباشتهشده موجود، مهلتی بیش از دو دهه کار فشرده پرتنشِ توام با همراهی مردم نیاز داشت. نظام اداره کشور برای عبور از چالشهای بزرگ موجود، به هنرمندان، ورزشکاران، استادان دانشگاه، روزنامهنگاران، دانشجویان و کنشگران سیاسی که نوع دیگری میاندیشند، نخبگانی که منتقد هستند و بسیاری دیگر از گروههای موثر جامعه نیازمند است. حل مشکلات عمیق کشور یک فرآیند فنی یا اداری نیست که بتوان با هر تعداد و با هر وضعیتی از شرایط سیاسی و اجتماعی و با هر کیفیتی از حکمرانی آن را به اجرا درآورد، بلکه برای این کار، ناچار به عبور از یک فرآیند بسیار پیچیده اجتماعی-سیاسی است که فقط با مرافقت و مسالمت و شنیدن نظرات و گردن نهادن به خواستههایی که بعضی از آنها را نظام تصمیمگیری هم نمیپسندد حاصل میشود. اما متاسفانه آنچه مشاهده میکنیم این است که با سخاوتمندی بسیار، در هر یک از این حوادث، بخش بزرگی از این نیروهای موثر از دست رفتهاند.
باید به این نکته مهم توجه داشت که انتقاد یک نعمت بزرگ برای تصحیح خطاهایی است که نهتنها هر انسانی بلکه بهطور ویژه هر تصمیمگیرندهای و بهطور بسیار ویژه، هر تصمیمگیرنده مهمی در معرض آن قرار دارد و از آن گریزی نیست. این نعمت بزرگ در صورتی که مورد استفاده قرار نگیرد به اعتراض تبدیل میشود و اعتراض چنانچه شنیده نشود به خشم تغییر وضعیت میدهد و خشم در ادامه تبدیل به نفرت میشود و از اینجا به بعد، خشونت بهعنوان نیروی پیشران اصلی عمل میکند. همچنین اصرار بر اجرای سیاستهایی که هرچند از منظر تصمیمگیرنده درست به نظر برسد ولی مورد مخالفت طیفهای بزرگ و موثری از جامعه باشد، تنها منتهی به سوق دادن بخشهای بزرگتری از مردم به مخالف میشود و با این کار کنترل عمومی حجم بزرگ اعتراضها ناممکن میشود. در نتیجه شواهد نشان میدهد که متاسفانه به دلیل سوءتدبیر، از مراحل کمخطر عبور کرده و وارد فاز خشم شدهایم.
ممکن است تصمیمگیرندگان موفق شوند در مرحله خشم، آن را سرکوب کنند و به اشتباه تصور کنند که غائله به پایان رسیده اما با خشم فروخفته بخشهای بزرگ و موثر جامعه، اداره کشور جز از طریق تداوم بهکارگیری اجبارهای مختلف ناممکن میشود و این فرآیند، فاصله و قهری دائمی را میان جامعه و حکومت رقم میزند که نتیجه آن فقط تعمیق بیشتر فقر و فساد است. حال سوال مهم و اساسی این است که بهراستی آیا با این وضعیت ملتهبِ پرتنش داخلی و خارجی، از کدامیک از ابرچالشهایی که گلوی کشورمان را میفشارد میتوان بهسلامت عبور کرد؟
درخواست توام با تاکید از نظام تصمیمگیری، توجه به این نکته اساسی است که جامعه ایران، امروز با مجموعه بیسابقهای از مشکلات روبهرو است و بههیچوجه ظرفیتی برای اضافهشدن مشکل جدید به آنها وجود ندارد. به بهانه کوچکی همهچیز میتواند بهطور ناگهانی به هم بریزد. برای کنار زدن مشکلات عظیم اقتصادی و چالش بزرگ سیاست خارجی، چارهای جز همراه کردن مردم با همه چندگونگی و تنوعی که دارند نیست و این همراه کردن تنها با پذیرش واقعیتهای فرهنگی و اجتماعی موجود جامعه ایران، به همین شکل موجود حاصل میشود.
شاید هنوز هم دیر نشده باشد. اینکه مسوولان رسماً اعلام کردهاند که انتقاد و اعتراض، حق مردم است اما اغتشاش و آشوب غیرقابل قبول است، بیان سنجیدهای است که عدم ارائه راهکارهای اجرایی برای تحقق آن، به بروز فجایعی منجر میشود که بخشی از آن را بهطور ویژه امروز در دانشگاهها مشاهده میکنیم. فقط با به رسمیت شناختنِ عملیِ انتقاد و اعتراض است که میتوان از شتاب گرفتن اغتشاش و بههمریختگی فراگیر امور جلوگیری کرد. از این رو برای اجتناب از فرو افتادن عمیقتر در بازیِ باخت-باختِ موجود، ابتکار عمل بهطور کامل با تصمیمگیرندگان است. هرچند توصیه به معترضان برای استفاده از ادبیاتِ اعتراضیِ وزین نیز همچنان یک تاکید خیرخواهانه است.
فقط لازم است یک گام متواضعانه و از روی آشتی از سوی تصمیمگیرندگان به جلو برداشته شود، تا جامعه پرمهر ایرانی نیز چندین گام به سمت جلو بردارد. آینده مثبت ایران تنها از مسیر مسالمت با همه مردم و نه با بخشی از آن عبور میکند و این هدف فقط با پذیرش واقعیتهای برآمده از جامعهای متکثر و با تنوع زیادِ فرهنگی و اجتماعی محقق میشود. این مجموعه متکثر، تا آنجا که ما میدانیم، قانونگریز و هرجومرجطلب نیست، از بههمریختگی فراگیر امور سیاسی کشور گریزان است و از این رو راهحلها، البته چنانچه حل مسالمتآمیز مساله مدنظر باشد، بسیار ساده است.
بهراحتی میشد با پذیرش خطایی که صورت گرفته و ضایعهای را نه فقط برای یک خانواده کوچک بلکه برای خانواده بزرگ و مهربان ایرانی بهوجود آورده و عذرخواهی بابت آن، ابعاد غمبارِ موضوع، محدود به یک مساله شود. اما با کمال تاسف، آن یک مساله، امروز به دهها و بلکه صدها ضایعه جبرانناپذیرِ انسانی و اجتماعی و سیاسی تبدیل شده است. در حال حاضر همچنان این فرصت وجود دارد که با آزادی همه آنانی که فرزندان این سرزمین هستند و باید در ساختن فردای آن نقشآفرینی کنند و فراهم آوردن شرایط طرح و بیان آزادانه انتقادها و ابراز اعتراضهای رسمی و مسالمتآمیز، گام اول انسجام مجدد جامعه برای گذار از این پیچ خطرناک برداشته شود.
امضا کنندگان:
محمدمهدی بهکیش:اقتصاددان و دانشیار بازنشسته دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی
حسن درگاهی:اقتصاددان و دانشیار دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی
محمد طبیبیان: اقتصاددان و یکی از موسسان موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی
۲۲۳۲۲۷
کد خبر 1681124منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: تجمعات اعتراضی اقتصاد ایران رشد اقتصادی تعداد دانشجویان تصمیم گیرندگان نشان می دهد جامعه ایرانی خواسته ها سطح تحصیلات جامعه ایران خواسته ها قرار داشته میلیون نفر جمعیت کشور تحصیل کرده قابل توجه پیدا کرده دهه گذشته اعتراض ها داشته اند جامعه ای کم درآمد سال ۱۳۵۵ رخ داده سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۱۴۵۲۰۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ریشهیابی خشونتهای فیزیکی و کلامی/ جریمه بدون آموزش تاثیری ندارد
به گزارش خبرنگار مهر، ورزش فوتبال به دلیل محبوبیتی که در سراسر جهان و همچنین در ایران دارد بسیار مورد توجه است و این رشته ورزشی به دلیل پوشش رسانهای گسترده و همچنین حضور تماشاگران و هواداران متعدد در ورزشگاه میتواند فرهنگ غالب کشور را منعکس کند.
فرهنگ فوتبال در کشور ما بازیگران مهمی دارد و چهرههای مطرح ورزشی و بازیکنان شناخته شدهای که در تیمهای بزرگ حضور دارند از جمله بازیگران تأثیرگذاری هستند که میتوانند نقش مهمی در فرهنگ فوتبال کشور ایفا کنند.
دکتر معصومه کلاته سیفری استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه فرهنگ و جامعه شناسی ورزش در گفت و گو با خبرنگار مهر، به بررسی مساله «فرهنگ فوتبال» و «فرهنگ هواداری» در ایران پرداخت و «آموزش» را مهمترین رکن در اصلاح ناهنجاریهای موجود در فوتبال دانست بر این نکته تاکید کرد که جریمه به تنهایی نمیتواند نقش مؤثری در بهبود رفتارهای حاکم در فوتبال ایران داشته باشد.
خشونت یک چرخه بی پایان است
دکتر معصومه کلاته سیفری در ابتدا به عواملی که میتواند به بروز خشونت در ورزشگاه منجر شود اشاره کرد و بر فراگیر بودن این امر در سراسر جهان تاکید کرد و گفت: مساله خشونت تماشاگران مختص به فوتبال ایران نیست در کشورهای اروپایی و همچنین با شدت بیشتری در کشورهای آمریکای جنوبی قابل مشاهده است. در ایران هم شاهدیم که برخی مسابقات که حساسیت زیادی دارد به خشونت منتهی شود. این خشونتها شامل خشونت کلامی، فیزیکی و اجتماعی است که نسبت به کسانی چون دیگر هواداران، داوران، بازیکنان یا عوامل برگزار کننده رخ میدهد. این خشونتها که هر از گاهی در فوتبال اروپا و با شدت بیشتر در آمریکای جنوبی شاهد آن هستیم به دلیل «اصل رقابت» و تلاش برای «برتری جویی» و «تعصبات» رخ میدهد.
این استاد دانشگاه گفت: هوادارها بخش مهمی از این ورزش هستند که موجب گرمتر شدن تنور مسابقات میشوند. اما این رقابتها وقتی رنگ و بوی مالی بیشتری به خود میگیرد خشونتها هم افزایش پیدا میکند. برای نمونه در یک مسابقه بزرگی که در سراسر دنیا پخش میشود و شرط بندیهای گستردهای روی آن صورت میگیرد هر جزئی از این مسابقه اهمیت ویژه ای پیدا میکند و بر رفتار تماشاگران اثر میگذارد. به این ترتیب خشونت و حساسیت مسابقه ارتباط مستقیمی با هم دارند.
وی ادامه داد: اگر خشونتهایی که در سکوها رخ میدهد کنترل نشود قابل تکثیر است و میتواند به دیگر تماشاگران و حتی بازیکنان و مسؤولان مسابقه منتقل شود و در بدترین حالت، ممکن است به خانه و زندگی شخصی افراد هم تکثیر شود و چرخهای از خشونت شکل بگیرد.
عوامل بروز خشونت در ورزشگاه
وی گفت: از دلایل بروز این خشونتها میتوان عوامل متعددی را ذکر کرد که شامل درگیریهای داخل زمین، عوامل برگزارکننده، فشارهای اقتصادی یا فشارهای اجتماعی است. فردی که برای گذراندن اوقات فراغت به ورزشگاه میآید و پول نسبتاً زیادی را هم برای خرید پرداخت میکند با این مساله مواجه میشود که امکانات خاصی چه از لحاظ رفاهی و چه از لحاظ بهداشتی در ورزشگاه برای او فراهم نشده است و اگر کیفیت بازی هم نتواند او را راضی کند پس با یک تجربه ناخوشایند و ناموفق روبرو شده است و همین مساله موجب میشود خشونت بروز کند.
خشونت هواداران نقطه آغازین مشخصی ندارد و نمیتوان بخش مشخصی را عامل آن دانست و هر یک از عوامل بازی از جمله تماشاگران، داوران، بازیکنان، مربیان و عوامل بازی ممکن است با تصمیمات یا رفتار خود، خشونت را به دیگری منتقل کنند.
خشونت در ورزشگاه ایجاد نمیشود
دکتر کلاته سیفری ادامه داد: اما نباید این اشتباه را مرتکب شد که تصور کنیم خشونت تماشاگران در ورزشگاه ایجاد شده است. این خشونت در ورزشگاه فرصت بروز پیدا کرده است اما بخشی از خشونت جامعه است. این خشونت در جامعه وجود داشته است و در ورزشگاه فرصت بروز پیدا کرده است. اما مساله اینجاست که در جامعه کسی به دنبال کنکاش و جست و جوی خشونت نیست اما هنگامی که این خشونت از طریق دریچه تلویزیون مشاهده میشود گمان بر این است که ورزشگاه محل رویش خشونت بوده است. فرهنگ هواداری جزئی از فرهنگ جامعه است و خشونتی که در ورزشگاه رخ میدهد نمودی از خشونتی است که در جامعه وجود دارد.
تماشاگر باید تحت نظارت باشد
امروزه در تمامی بخشهای جامعه سامانههایی برای حوزههای مختلف طراحی شده است و مورد استفاده قرار میگیرد. همانطور که افراد در بسیاری از بخشهای جامعه تحت نظارت هستند و رفتار آنها کنترل میشود در ورزشگاه هم باید همین اتفاق بیفتد. اما بسیار قابل تأمل است که در ورزشگاه نظارتی بر عملکرد تماشاگران نیست و برخی از آنها آزادانه دست به هر کاری میزنند بدون آنکه تخلفی از آنها ثبت شود. در کشوری مانند انگلیس تماشاگر میداند که ورودش به ورزشگاه و رفتارش تحت نظارت است و اگر مرتکب تخلفی شود با جریمه مواجه میشود. ضمن اینکه پیش از هر چیز، برای اصلاح فرهنگ و بهبود آن آموزشهایی ارائه شده است.
بسیار مهم است که رفتار تماشاگران در ورزشگاه ثبت شود و لیدرها به خوبی آموزش داده شوند و کنترل شوند.
سلبریتیهای ورزشی باید آموزش ببینند
این استاد دانشگاه در ادامه به لزوم بهکارگیری فرایندهایی برای اصلاح فرهنگ حاکم بر فوتبال تاکید کرد و معتقد است اعمال جریمههایی همچون محرومیت از مسابقه و یا جریمه نقدی بدون آموزش کاملاً بی اثر است و صرفاً منبع درآمدی برای فدراسیون فوتبال است. آموزش بیش از جریمه اهمیت دارد.
دکتر کلاته سیفری بر این مساله تاکید کرد که بررسی رفتار تک تک تماشاگران ممکن نیست اما از آنجا که خشونت یک چرخه است و بازیکنان و چهرههای مطرح در این فرایند هم اثرگذار و هم اثرپذیر هستند باید به لحاظ فرهنگی مورد توجه قرار بگیرند. باید به بازیکنان آموزش داد تا در مواقعی که تحت فشار قرار میگیرند رفتارهای زشت یا خشونتآمیز از خود به نمایش نگذارند.
نقش رسانه در آموزش و اطلاع رسانی
وی در ادامه به نقش رسانه و تلویزیون در اصلاح این روند و ارائه آموزشها تاکید کرد و گفت: تلویزیون ابزار بسیار مناسبی برای ارائه آموزشهای مربوط به فرهنگ هواداری است. شاهدیم که در یک دیدار فوتبال که به صورت زنده پخش میشود بارها تبلیغات مختلفی نشان داده میشود اما اگر بخشی از این تبلیغات به مسائل آموزشی در خصوص نکات فرهنگی و آموزشی با هدف اصلاح و بهبود خشونتها و پرخاشها و نحوه رفتار صحیح در ورزشگاه چه از سوی تماشاگرها و چه از سوی بازیکنان اختصاص پیدا میکرد میتوانست به ابزار بسیار مناسبی برای آموزش تبدیل شود.
مواردی مثل احترام بازیکن به هوادار، احترام هوادار به بازیکن یا کنترل هیجان و خشونت مواردی است که باید در صدا و سیما آموزش داده شود.
لزوم آموزش به مدیران، مربیان و بازیکنان
وی به حواشی پیش آمده در خصوص یکی از بازیکنان ملی پوش پرسپولیس و رفتارش با هواداران تیم اشاره کرد و گفت: این بازیکن پس از رفتاری که با تماشاگران تیمش انجام داد جریمه مالی شد در حالی که این مبلغ ممکن است برای او عدد قابل توجهی نباشد ضمن اینکه این مساله صرفاً یک درآمدزایی برای کمیته انضباطی است و ممکن است تأثیر در رفتارهای آینده این بازیکن نداشته باشد. برای مثال پس از اینکه چنین رفتاری را از خود به نمایش گذاشت در کدام کلاس آموزشی نشست و چه چیزی به او آموخته شد تا در آینده مرتکب چنین خشونت و پرخاشی نشود.
این استاد دانشگاه در پایان بر لزوم وجود آموزش برای تمام ارکان فوتبال تاکید کرد و گفت: مساله آموزش و اصلاح فرهنگ فوتبال مختص به تماشاگر و بازیکن نیست. در باشگاهی شاهد درگیریهای پرخاشگرانه بین یک مدیر عالی ورزشی و یک چهره سرشناس ورزشی هستیم. همین مساله میتواند خشونت را به بازیکن و تماشاگر منتقل کند. وقتی بازیکن ملی پوش، مدیران رده بالا و سرمربیان سطح یک چنین خشونتهایی را از خود نشان میدهند کنترل این خشونت در تماشاگرها کار دشوارتری است.
اینکه خشونت و درگیری میان مدیر و سرمربی وجود دارد نشان از نبود آموزش کافی در این خصوص است. تبعات این مساله این است که این خشونتها به جامعه کشیده میشود و تأثیر آن را روی سکوهای ورزشگاه میبینیم. وقتی در چنین سطحی از طرف مدیران رده بالا و چهرههای شاخص ورزشی شاهد چنین خشونتهایی هستیم نمیتوان از یک تماشاگر جوان انتظار زیادی داشت.
بررسی رفتار تک تک تماشاگران ممکن نیست اما از آنجا که خشونت یک چرخه است و بازیکنان و چهرههای مطرح در این فرایند هم اثرگذار و هم اثرپذیر هستند باید به لحاظ فرهنگی مورد توجه قرار بگیرند. باید به بازیکنان، مربیان و مدیران آموزش داد تا در مواقعی که مورد فشار قرار میگیرند رفتارهای زشت یا خشونت آمیز از خود به نمایش نگذارند.
کد خبر 6043755